پرستو کیه؟!!

در دوردستترین گوشههای دنیای هنر، جایی که عشق و آرزوها در تار و پود خلاقیت تنیده میشوند، "Lost Eden" متولد شد. اما این فقط یک نام نبود؛ این قصهی دختری بود که میان سایههای ناامیدی، نوری یافت و آن را با دستانش به زندگی آورد.
پرستو، دختری که سالها دلش برای طراحی میتپید، میان صفحات سفید و رنگهای پرشور زندگی میکرد. اما ناگهان، دنیا برایش تیره شد. نفسهایش به شماره افتادند، حملههای بیرحمانهی آسم، رؤیاهایش را تهدید کردند. قلم از دستانش افتاد و بومهایش خاموش ماندند. ماهها با نفسهای بریده، با امیدی که هر روز کمرنگتر میشد، جنگید. اما آنچه را که عشقش مینامید، از او گرفته بودند.
و در میانهی این تاریکی، پرستو تصمیم گرفت تسلیم نشود. در روزهایی که حتی نیم ساعت تنفس آرام، آرزویی دستنیافتنی بود، نگاهی به کمد قدیمیاش انداخت، به نخها، پارچهها، دکمههای کوچکی که روزگاری با عشق جمع کرده بود. اگر نمیتوانست نقاشی کند، شاید میتوانست با دستانش، با هر کوک و هر دوخت، داستانی را ببافد.
و اولین عروسک متولد شد.
دانهدانه، کوکبهکوک، عروسکهای کوچک در دستانش جان گرفتند. آنها فقط پارچه و نخ نبودند، بلکه حاملان رؤیاهای زنی بودند که در سختترین روزها، دست از رویاپردازی نکشید. هر عروسک را با عشق میبوسید، نوازش میکرد، و گویی تکهای از قلبش را در آنها مینهاد. هر لباس، هر جزئیات، انعکاسی از آرزوهای او بود؛ لباسهایی که دوست داشت بپوشد، داستانهایی که دوست داشت روایت کند.
"Lost Eden" نامی شد برای این سرزمین گمشده، جایی که پرستو در آن پناه یافت، جایی که هنر، همچون باغی اسرارآمیز، دوباره شکوفا شد. او تصمیم گرفت که اینجا، در این بهشت گمشده، هر چیزی که خلق میشود، تکرارنشدنی باشد. هیچ عروسکی مانند دیگری نخواهد بود، زیرا هر کدام حامل داستانی منحصربهفرد است.
و اکنون، "Lost Eden" فقط یک برند نیست، بلکه دنیاییست که با عشق، امید، و مبارزه ساخته شده است. دنیایی که در آن، هر عروسک نجواگر رازیست از قلب هنرمندی که یاد گرفت چگونه از تاریکی، نوری بیافریند...